Friday, August 14, 2015

ادبیات داستانی نوشته جمال میر صادقی

                                                           
                                                             1


هر اثر روایتی منثور خلاقه ای که با دنیای واقعی ارتباط معنی داری داشته باشد در حوزه ی ادبیات داستانی قرار می گیرد .
ادبیات داستانی شامل : قصه ، رمانس ، رمان ، داستان کوتاه و آثار وابسته به آن هاست . وانواع ادبی یونان باستان یعنی آثار حماسی ، غنائی و نمایشی و تعلیمی را در بر نمی گیرد.
قصه
معمولا به آثاری که در آن ها تاکید برحوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند . در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق الساعه می گردد. حوادث قصه را بوجود می آورند و رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می دهند بی آن که درگسترش و رشد قهرمانان و آدم های قصه نقشی داشته باشند . قصه ها ، اغلب پایان خوشی دارند و در آن ها خوبی ها بربدی ها پیروز می شوند .
رمانس
رمانس قصه خیالی منثور یا منظومی است که به وقایع غیرعادی یا شگفت انگیز توجه کند و ماجراهای عجیب و غریب و عشقبازی های اغراق آمیز یا اعمال سلحشورانه را به نمایش بگذارد . شکل رمانس در قرن دوازده در فرانسه رونق گرفت .
رمان
رمان مهمترین و معروفترین شکل تبلوریافته ی ادبی روزگار ماست .
رمان با دن کیشوت اثر سروانتس در خلال سالهای 1605تا1615 تولد یافت . تعریف رمان در فرهنگ وبستر چنین آمده است :
            نثر روایتی خلاقه ای با طول شایان توجه و پیچیدگی خاص که با تجربه های انسانی همراه با تخیل سروکار داشته باشدو از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیت ها در صحنه ی مشخصی شرکت داشته باشند .
در فرهنگ اصطلاحات ادبی «هاری شا» رمان چنین تعریف شده :
روایت منثور داستانی طولانی که شخصیت ها و حضورشان رادر سازمانبندی مرتبی از وقایع وصحنه ها تصویر کند . اثری داستانی که کمتر از 30 تا40هزار کلمه داشته باشد غالبا به عنوان «قصه»،«داستان کوتاه»، و داستان بلند یا نوول محسوب می شود . اما رمان ، حداکثری برای طول و اندازه ی واقعی خود ندارد ، هر رمان شرح و نقلی است از زندگی ، هر رمان متضمن «کشمکش»،«شخصیت ها»،«عمل»،«صحنه ها«،پیرنگ و «درونمایه» است .
داستان کوتاه
داستان کوتاه به شکل و الگوی امروزی در قرن نوزدهم ظهور کرد . اولین بار ، ادگارآلن پو در سال 1842داستان کوتاه را تعریف کردو اصول انتقادی و فنی خاصی را ارائه داد .
ارائه تعریفی جامع و مانع از داستان کوتاه که در برگیرنده ی انواع آن باشد ، کار ساده ای نیست و شاید هم محال باشد . به تعریف ادگار آلن پو، نویسنده باید بکوشد تا خواننده را تحث اثر وحدی که اثرات دیگر مادون آن باشد قراردهد و چنین اثری را ، تنها داستانی می تواند داشته باشد که خواننده دریک نشست که از دو ساعت تجاوز نکند ، تمام آن را بخواند .
درفرهنگ وبستر در تعریف داستان کوتاه که بر اغلب داستان های کوتاهی که امروز نوشته می شود ، قابل تطبیق است چنین آمده : روایت به نسبت کوتاه  ِ خلاقه ای که نوعا سرو کارش با گروهی محدود از شخصیت هاست که در عمل منفردی شرکت دارند و غالبا با مدد گرفتن از وحدت ، تاثیر بیشتر برآفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا داستان گوئی .
انواع داستان کوتاه
انواع مهم داستان  کوتاه از بدو پیدایش تاکنون به اجمال چنین است :
-         داستان هائی که حادثه پردازانه است و گاه پایان شگفت انگیزی دارد و لطیفه وار است و از آن ها به عنوان داستان های پیرنگی یاد می کنند.
    نمونه : گردن بند، گی دوموپاسان
              عروسک پشت پرده ، صادق هدایت
-         داستان هائی که برشی از زندگی است و لحظه ها و موقعیت های نمونه ای شخصیت داستان را تصویر می کند ، به طوری که خواننده به خصلت و کیفیت زندگی نوعی این شخصیت پی می برد .
نمونه : بوسه ، آنتوان چخوف
         یه ره نچکا ، بزرگ علوی
-         داستان هائی که نمادین و تمثیلی است .
نمونه : پزشک دهکده ، فرانتس کافکا
         قفس ، صادق چوبک
-         داستان هائی که ضبط ساده ای است از روایتی گفتارگونه و در طی داستان ، خصوصیت اخلاقی و روانی شخصیت یا شخصیت ها تصویر می شود و به اصلاح « داستان شخصیتی» را به وجود می آورد.
     نمونه : سلمانی ، رینگ لاردنر و بعضی از داستان های کوتاه سامرست موام
              شوهر آمریکائی  ، جلال آل احمد
-         داستان هائی که در پایان به لحظه ای کشانده می شود و این لحظه ناگهان مفهوم همه ی داستان را آشکار و یکی از شخصیت ها ی داستان ، معرفت و ادراکی نسبت به حقایق امور اطراف خود پیدا می کند و این ادراک و معرفت بر بینش و جهان بینی او تاثیر می گذارد . به این لحظه مکاشفه «تجلی» و یا «ظهور» می گویند .
نمونه : مردگان  ، جیمس جویس
         خرچسونه ، جمال میرصادقی
-         داستان هائی که روایت ساده و بی آرایش از عملی است که هنرمندانه ساخته شده  و در پس ظاهر آن مفهوم جنبی دیگری نهفته باشد .
نمونه : ده سرخپوست   ، ارنست همینگوی
         عدل   ، صادق چوبک
-         داستان هائی که برشی از زندگی نیست و اغلب ترکیبی از داستان کوتاه و مقاله است و برشخصیت تاکید نمی شود و فضا ورنگ و طراحی داستان ، شخصت ها را تحت الشعاع قرار می دهد . داستان کوتاه از پیرنگ های متعدد و مجزا شکل می گیرد . این خصوصت تازه ای است که در بعضی از آثار داستان نویسان آمریکای لاتین به خصوص داستان های کوتاه بورخس دیده می شود ؛ مثل داستان کوتاه «درونمایه ی خائن و قهرمان »
در پایان این نکته قابل اشاره است که در اغلب داستان های کوتاه و رمان های کمال یافته ی امروزی بر سه خصوصیت مهم می توان انگشت گذاشت :
1-     حقیقت مانندی
2-     پیرنگ غنی
3-     روانشناسی فردی و گروهی و تجزیه و تلیل های روحی و خلقی .
                 




                                                                         برگرفته از کتاب عناصر داستان آقای جمال میرصادقی