Monday, May 12, 2014

darham nevesht e khanu e teyfouri


پال تاک
7/1/2014
تيفوري
در هم
اولي / يک: هرگز به من نگفته بود.
دومي/ دو: نمي‌داني چقدر خوشحال شده بودم.
يک: اما وقتي از ديگران شنيدم، ماتم زد.
سومي /سه: نه، نه، هيچ خوب نيست.
دو: هر چه خواستم از او تشکر کنم، نشد.
يک: چرا اصلاً بايد از ديگران بشنوم؟ چرا خودش نگفت!؟
سه: حالا برنامه چيه؟
دو: يعني وقت دست نداد.
سه: ها؟ چه فيلمي؟
يک: فکر اين بهترين‌هاي من اين گونه...
دو: اما اين کار را حتماً خواهم کرد.
يک: به من نارو بزند. چرا؟ واقعاً چرا؟
سه: آها، نه، وقت ندارم.
دو: فکر مي‌کنم با يک هديه بهتر بشود... هوم...
يک: يعني فکر مقام بود؟
سه: چهارشنبه خوب نيست.
دو: حتماً!
يک: من که مقامي بهتر از او نداشتم.
سه: گفتم که چهارشنبه وقت ندارم.
دو: حتماً يک هديه‌ي خوبي تهيه مي‌کنم، اما اميدوارم که...
يک: اگر فکر دانش بود که...
دو: از من بپذيرد.
سه: بايد خيلي جالب باشه!
يک: که دانش او، موقعيت و مقام او...
سه: بابا بنداز يه روز ديگه!
دو: خيلي برايم زحمت کشيد، واقعاً وقت گذاشت.
يک: خيلي بالاتر از من است، سناً هم که...
سه: خوب بذارين شنبه که منم بيام ديگه.
دو: در اين دور و زمانه چه کسي اين قدر وقت براي کس ديگر مي‌گذارد؟
يک: از من جوانتر است.
سه: اي بابا، چند نفر مگه مي‌خوان بيان؟
دو: ساعت‌ها روي کمپيوترم کار کرد.
يک: البته که مي‌تواند به مقام‌هاي بالاتري برسد.
دو: چه هديه‌اي...
سه: نيلوفر چي؟
يک: خيلي رنجيده‌ام.
دو: يک کتاب خوب؟
سه: اگر نيلي بياد، منم ميام.
يک: خيلي هم خسته شده‌ام، از اين...
دو: نه، کتاب خيلي دارد.
سه: خوب يک کاري کن که حتماً بياد.
يک: مبارزه. ديگر خسته‌ام، من مي‌خواهم...
دو: شايد سِري سي دي سمفوني‌هاي...
سه: خوب، از طرف من بگو!
يک: از اين درد سر بيرون بيايم، مي‌خواهم...
دو: بله، اين بهترين است، يک سر سمفوني‌هاي بتهون يا...
سه (باخنده): دعوتش مي‌کنم، هه ها ها
يک: خودم را به جاي ديگر منتقل مي‌کنم.
دو: يا شوبرت، يا... ولي همان بتهوفن.
يک: همين فردا درخواست مي‌دهم.
دو: همين فردا مي‌خرم.
سه: همين فردا.

No comments:

Post a Comment