پال تاک
7/1/2014
تيفوري
در هم
اولي / يک: هرگز
به من نگفته بود.
دومي/ دو: نميداني
چقدر خوشحال شده بودم.
يک: اما وقتي از
ديگران شنيدم، ماتم زد.
سومي /سه: نه،
نه، هيچ خوب نيست.
دو: هر چه خواستم
از او تشکر کنم، نشد.
يک: چرا اصلاً
بايد از ديگران بشنوم؟ چرا خودش نگفت!؟
سه: حالا برنامه
چيه؟
دو: يعني وقت دست
نداد.
سه: ها؟ چه
فيلمي؟
يک: فکر اين
بهترينهاي من اين گونه...
دو: اما اين کار
را حتماً خواهم کرد.
يک: به من نارو
بزند. چرا؟ واقعاً چرا؟
سه: آها، نه، وقت
ندارم.
دو: فکر ميکنم
با يک هديه بهتر بشود... هوم...
يک: يعني فکر
مقام بود؟
سه: چهارشنبه خوب
نيست.
دو: حتماً!
يک: من که مقامي
بهتر از او نداشتم.
سه: گفتم که
چهارشنبه وقت ندارم.
دو: حتماً يک
هديهي خوبي تهيه ميکنم، اما اميدوارم که...
يک: اگر فکر دانش
بود که...
دو: از من
بپذيرد.
سه: بايد خيلي
جالب باشه!
يک: که دانش او،
موقعيت و مقام او...
سه: بابا بنداز
يه روز ديگه!
دو: خيلي برايم
زحمت کشيد، واقعاً وقت گذاشت.
يک: خيلي بالاتر
از من است، سناً هم که...
سه: خوب بذارين
شنبه که منم بيام ديگه.
دو: در اين دور و
زمانه چه کسي اين قدر وقت براي کس ديگر ميگذارد؟
يک: از من جوانتر
است.
سه: اي بابا، چند
نفر مگه ميخوان بيان؟
دو: ساعتها روي
کمپيوترم کار کرد.
يک: البته که ميتواند
به مقامهاي بالاتري برسد.
دو: چه هديهاي...
سه: نيلوفر چي؟
يک: خيلي رنجيدهام.
دو: يک کتاب خوب؟
سه: اگر نيلي
بياد، منم ميام.
يک: خيلي هم خسته
شدهام، از اين...
دو: نه، کتاب
خيلي دارد.
سه: خوب يک کاري
کن که حتماً بياد.
يک: مبارزه. ديگر
خستهام، من ميخواهم...
دو: شايد سِري سي
دي سمفونيهاي...
سه: خوب، از طرف
من بگو!
يک: از اين درد
سر بيرون بيايم، ميخواهم...
دو: بله، اين
بهترين است، يک سر سمفونيهاي بتهون يا...
سه (باخنده):
دعوتش ميکنم، هه ها ها
يک: خودم را به
جاي ديگر منتقل ميکنم.
دو: يا شوبرت،
يا... ولي همان بتهوفن.
يک: همين فردا
درخواست ميدهم.
دو: همين فردا ميخرم.
سه: همين فردا.
No comments:
Post a Comment