Friday, August 15, 2014

2- darham nevesht e khanum e teyfouri 15.08.2014

پال تاک
کارگاه نوشتار

نمايشنامه‌ی درهم (2)
برای سه صدا
از فرشته تيفوری

اولی: چرا نبايد گفت؟ چرا بايد خاموش ماند؟ نمی‌خواهم خاموش باشم، می‌خواهم بپرسم.
دومی: گفتم که اين راهش نيست، بايد از يک راه ديگر وارد شد.
اولی: اگر نگويم... اگر نگويم همه‌ی کلمات در قلبم جمع مي‌شوند و آن گاه...
سومي: تقاطع حروف عجب قشنگه!
دومي‌: چند روز ديگه وقت بگذاريم براي يک مشورت کلي و جزئي!
اولی: ديگر حال ندارم. کلمه‌ها در قلبم ماسيدند و سرد شدند، آه...
دومی: هه هه او که هميشه همين طوره، ساز مخالف ميزنه و نتيجه‌ش هم مي‌بينه
سومي: چند حرف بايد باشه؟
اولي: وقتي کلمات مي‌ميرند، آدم ديگر زنده نيست.
دومی  (با خنده)> آره، جزئي و کلي.
سومي: چهار حرفه.
دومی: نه، جدی! حتماً،  موضوع مهمه، گفتم که بايد به مشورت بنشينيم. او را هم همراه بيار، يک جوري بايد تحملش را بکنيم، هرچي باشه يک مغز اقتصاديه، احتياجش داريم.
سومي: شگفت انگيز اين جاست که هر حرفي توي يک خونه جا مي‌گيره و اصلاً برای خودش معني نداره!
دومي: بريم سر موضوع!
اولي: خيلي گرفته‌ام، بايد بنويسم، اگر بشود. بايد بگويم، اگر اين سردي نباشد. بايد فرياد بزنم، اگر باز هم پروانه‌ي انديشه‌ام پرواز کند.
سومی: حروف عمودی و افقی پشت سر هم چيده می‌شوند و در ارتباط، بله در ارتباط معنی پيدا می‌کنند. چه شگفت انگيزه، عمودی، افقی.
دومي: گفتم که اقتصاد دنيا مربوط به روابط است. بانک‌ها بايد از صفر شروع کنند.
سومي: يک حرف ديگه احتياج دارم. اين نمی‌خوره. برای هيچ چه کلمه‌ی ديگه‌اي داريم؟
اولي: نياز به نسيم است که شادابي بياورد. شادابي با ارتباط در نسيم، در لطافت، در مهر، همه‌ی اينها زيبايند.
سومي: اوخ، بله، خودشه! حرف صاده.
دومي: می‌خواهند قبول کنند يا نه، بايد از صفر شروع کرد. يعني چاره‌ی ديگه‌ای نيست.
اولي: نسيم، پروانه‌ی فکر من را از نقطه‌ي آغاز، از آن صفر قديمي همراه خود می‌برد. همه چيز بار ديگر از ابتدا شروع مي‌شود، از آن صفري که صفر است و صفر نيست.
سومي: صفر رو با صاد می‌نويسند، ديگه، البته.
دومي: بايد از صفر شروع کنند.
اولي‌: از همان آغاز، از آن صفر قديمي!
سومی: بله همين کم بود که پيدا شد. صفر. حالا جدول کامل است!
 



No comments:

Post a Comment