Sunday, March 1, 2015

نمایش نامه درهم شماره 3 نوشته خانم تیقوری



درهم (3)
(براي سه صدا)
نگران، عاشق، چاهي

چاهي (با خنده): نه، نه، خوب... آره.. هه
نگران (با تأکيد): اين محيط مال ماست، مال همه‌ست.
چاهي: يک کمي، يعني خيلي نه!
نگران (متفکرانه و جمله‌اش را تمام نمي‌کند): خوب البته که بايد در حفظش کوشيد، همه جا...
عاشق: چه لحظه‌هايي! چه دقايقي! آه ای خدا...
چاهي: يعني خيلي براش صبر کردم.
نگران: بايد به قسمت پتي سيون بره، به دادگاه بين المللي شکايات.
عاشق (با نفس بلند که شنيده مي‌شود): آخ که کاش زمان همانجا مي‌ايستاد.
چاهي: دو ماه هم با هراس پول جمع مي‌کردم!
عاشق: چه زيبا، چه دلفريب، (کشيده) آخ... چه سبک، چه لوند، چه...
نگران (لحن کمي عصباني است): آخه چطور ممکنه اين ملت چند مليون نفري اينقدر بي‌قيد باشند!
چاهي: توي اين مدت مرتب مي‌رفتم و نگاهش مي‌کردم.
عاشق: با هر حرکتش قلبم مي‌کوبيد، آنقدر محکم... (با تأکيد) آنقدر محکم
چاهي: مي‌ترسيدم بخرش، ببرنش!
نگران: آدم دلش واقعاً مي‌سوزه، آخه چرا سازمان‌هاي محيط زيست کاري نمي‌کنن؟
چاهي با خنده: خوب، آره، گرون بود.
عاشق: صداي قلبم... مي‌ترسيدم صداي قلبم منو لو بده.. آن لحظه‌اي که از کنارم گذشت... شايد هم لو داد!
نگران: اين سازمان‌ها هم حرفشون نمي‌چربه. اين زمين زيباي ما آخرش به سر خودمون خراب ميشه.
عاشق (به حالت زمزمه): عطر موهاي مواجش...
چاهي: خوب، عيبي نداره، حالا بازَم پس‌انداز مي‌کنم. يعني کمتر مي‌خورم.
نگران: همين الأن به دوستم و دو تا همکارم تلفن مي‌کنم. بايد يک کمپين تشکيل بديم. نميشه که نصف بيشتر مردم دنيا محيط زيست همه رو کثيف کنن و...
عاشق: چنان در سرم پيچيد که نزديک بود بيهوش شوم. تصور لمس کردن دستش، يک لحظه در دستم. اوه خدايا ديوانه مي‌شوم، نه، مي‌ميرم.. مـــــي‌‌ميرم.
چاهي: خوب، بعضي وقتها آدم براي دلش ول‌خرجي مي‌کنه.
عاشق: دل من، قلب من، وجود من... مگر من چيزي دارم؟ عشق اوست فقط درجودم. از عشق او اشباع شده‌ام.
نگران: زمين ما زيباست، محيط ما زيباست. اين اقيانس‌ها زيبا هستن. اين کره‌ي آبي را چقدر دوست دارم، با تمام وجودم دوستش دارم. اين عشق در قلبمه.
چاهي: خيلي مي‌خواستم داشته باشم‌اش. سفيد با نخ‌هاي نقره‌اي و طلايي. دلم پيشش گير کرده بود، دوستش دارم.    


No comments:

Post a Comment