درهم (3)
(براي سه صدا)
نگران، عاشق، چاهي
چاهي
(با خنده): نه، نه، خوب... آره.. هه
نگران (با تأکيد):
اين محيط مال ماست، مال همهست.
چاهي:
يک کمي، يعني خيلي نه!
نگران (متفکرانه
و جملهاش را تمام نميکند): خوب البته که بايد در حفظش کوشيد، همه جا...
عاشق:
چه لحظههايي! چه دقايقي! آه ای خدا...
چاهي:
يعني خيلي براش صبر کردم.
نگران: بايد به
قسمت پتي سيون بره، به دادگاه بين المللي شکايات.
عاشق
(با نفس بلند که شنيده ميشود): آخ که کاش زمان همانجا ميايستاد.
چاهي:
دو ماه هم با هراس پول جمع ميکردم!
عاشق:
چه زيبا، چه دلفريب، (کشيده) آخ... چه سبک، چه لوند، چه...
نگران (لحن کمي
عصباني است): آخه چطور ممکنه اين ملت چند مليون نفري اينقدر بيقيد باشند!
چاهي:
توي اين مدت مرتب ميرفتم و نگاهش ميکردم.
عاشق:
با هر حرکتش قلبم ميکوبيد، آنقدر محکم... (با تأکيد) آنقدر محکم
چاهي:
ميترسيدم بخرش، ببرنش!
نگران: آدم دلش
واقعاً ميسوزه، آخه چرا سازمانهاي محيط زيست کاري نميکنن؟
چاهي
با خنده: خوب، آره، گرون بود.
عاشق:
صداي قلبم... ميترسيدم صداي قلبم منو لو بده.. آن لحظهاي که از کنارم گذشت...
شايد هم لو داد!
نگران: اين
سازمانها هم حرفشون نميچربه. اين زمين زيباي ما آخرش به سر خودمون خراب ميشه.
عاشق
(به حالت زمزمه): عطر موهاي مواجش...
چاهي:
خوب، عيبي نداره، حالا بازَم پسانداز ميکنم. يعني کمتر ميخورم.
نگران: همين الأن
به دوستم و دو تا همکارم تلفن ميکنم. بايد يک کمپين تشکيل بديم. نميشه که نصف
بيشتر مردم دنيا محيط زيست همه رو کثيف کنن و...
عاشق:
چنان در سرم پيچيد که نزديک بود بيهوش شوم. تصور لمس کردن دستش، يک لحظه در دستم.
اوه خدايا ديوانه ميشوم، نه، ميميرم.. مـــــيميرم.
چاهي:
خوب، بعضي وقتها آدم براي دلش ولخرجي ميکنه.
عاشق:
دل من، قلب من، وجود من... مگر من چيزي دارم؟ عشق اوست فقط درجودم. از عشق او
اشباع شدهام.
نگران: زمين ما
زيباست، محيط ما زيباست. اين اقيانسها زيبا هستن. اين کرهي آبي را چقدر دوست
دارم، با تمام وجودم دوستش دارم. اين عشق در قلبمه.
چاهي:
خيلي ميخواستم داشته باشماش. سفيد با نخهاي نقرهاي و طلايي. دلم پيشش گير کرده
بود، دوستش دارم.
No comments:
Post a Comment