Tuesday, April 7, 2015

زن نوشته خانم تیفوری

زن
قطعه‌ي کوتاه از فرشته تيفوری
به مناسبت هفته‌ي داستان نويسي در باره‌ي توانمندي زنان
کارگاه نوشتار

در آغاز بي‌آغازي،
جلوه‌اي از قدمت ذاتي ظهور کرد.
و از آن جلوه که عقل بود، سه چيز زاييده شد:
عشق، زيبايي و بخشش.
آن جلوه اين سه را در يک پديده خلاصه کرد
و آن پديده زن بود.
و زن پاي بر زمين نهاد.
و زمين که تيره و باير بود به روشني زيبايي زن روشني گرفت.
و زن زمين را دوست داشت و مي‌خواست آن را آبادان کند.
مي‌خواست که نهرها جاري شوند
و آب‌ها در جاهاي آن جمع شده،
درياهاي درخشان ايجاد شود
و بر روي زمين درخت‌ها برويد
و پرندگان براي گل‌ها بخوانند.
پس زن دست به کار شد و به آرايش زمين و خود پرداخت
و زمين را با زيبايي خود زينت بخشيد.
او زمين را نگريست و زمين زيبا بود.
هنگامي که مي‌خواست راحت بجويد، موجودي را شبيه خويش ديد که در خوابي عميق فرو شده است.
پس دنده‌ي او را کشيد و هشيارش نمود!


No comments:

Post a Comment